« حجاب زهرایالسلام علیک یابقیه الله »

با همه دلتنگی شب

لبخند، مهمان ناخوانده ی می شود بر روی لب ها

وقتی گرگ و‌میش صبح به تو فکر می کنم

تو که خودت.

یادت.

و همه ی شعر های دوست داشتنت

به یکباره بر سجاده ی نمازم می نشینید

تسبیح تربت را دانه دانه می اندازم

و در هر دانه بلند بلند قربان صدقه ات می روم

جانمازم بوی گل یاس شب بو می گیرد

و چادرم حاله ی می شود دور سرم تا کسی قربان صدقه رفتن هایم را نبیند

هوای خنک صبح کم کمک به روزنه های پنجره می خورد..

و پنجره را می گشایم

می خواهم بگویم بیدار هستم

و آمده ام گدایی از قلب تپنده ی عالم

گدایی از دستان سلطان می چسبد

ولی ارباب،

 گدایت ناشی است

و خوب حرف زدن را بلد نیست…

فقط،می خواهم بگویم….

پنجره ام نیمه باز است..

بر من روزیم را برسان حضرت باران

دلی دارم 

#الّلهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّکَ_الْفَرَج


موضوعات: مناجات
   یکشنبه 26 مرداد 1399
آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از:  
کبری صفری کارچانی
5 stars

سلام قشنگ بود بانو

خوشحال ميشم که به وبلاگم سر بزنی.

1399/05/26 @ 05:24
پاسخ از:  
سكينه چابك

ممنونم بزرگوار

1399/08/06 @ 13:44


فرم در حال بارگذاری ...